جدول جو
جدول جو

معنی قادر انداز - جستجوی لغت در جدول جو

قادر انداز
چیر تیر کمانگری که تیر بر آماج دوزد تیر انداز و کمانداری که تیر او خطا نکند
فرهنگ لغت هوشیار
قادر انداز
((~. اَ))
تیرانداز و کمانداری که تیر او خطا نکند
تصویری از قادر انداز
تصویر قادر انداز
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قادر اندازی
تصویر قادر اندازی
چیر تیری عمل قادر انداز تیراندازی با مهارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدر انداز
تصویر قدر انداز
تیر انداز چیره تیر انداز کار دان کمانداری که تیرش بخطا نرود
فرهنگ لغت هوشیار
آلتی است دراز شبیه به لوله توپهای بزرگ که در کشتیهای اژدر افکن برای انداختن اژدر به طرف کشتیهای دشمن تعبیه میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائم انداز
تصویر قائم انداز
شطرنج باز ماهر و بی نظیر، برای مثال ملک را قائم الهی بود / قائم انداز پادشاهی بود (نظامی۴ - ۵۴۰)، نردباز ماهر و بی نظیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قدر اندازی
تصویر قدر اندازی
تیر اندازی درست راست زنی مک زنی عمل قدر انداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قائم انداز
تصویر قائم انداز
شطرنج باز کامل، نرد باز بی نظیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قایم انداز
تصویر قایم انداز
شترنگ باز چیره، منگیا گر بی همال شطرنج باز کامل، نرد باز بی نظیر
فرهنگ لغت هوشیار
قسمتی از ساحل یا بندرگاه یا منزلی که چاروا داران یا کشتی ها و یا دیگر وسایل حمل و نقل مال التجاره و بار خود را از ستور فرو گیرند، محل تخلیه بار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خار انداز
تصویر خار انداز
نوعی خارپشت که خارهای خود را مانند تیر اندازد قنفذ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاب انداز
تصویر قاب انداز
بجول انداز، منگیا گر منگی کسی که باقاب بازی کند، قمار باز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قدرانداز
تصویر قدرانداز
کمانداری که تیرش خطا نرود
فرهنگ فارسی عمید